محل تبلیغات شما

برای شخصی مانند من که کمترین میزان تبحر در دلداری دادن را هم ندارد، بزرگترین لطف به دیگران، القای متواضعانه و تدریجی حقیقت است. بی هیچ منطقی صرف اینکه بگویی فلان ماجرا اتفاق افتاده  و در همین لحظه ای که ما درش قد علم کرده ایم هیچ غلط دیگری جوابگو نیست جز اینکه واقعیت موجود را بپذیری، که پذیرش تدریجی یا آنی اش را میگذارم بر عهده سلیقه خودت. 

یعنی اینکه دلداری دادن مانند پوسته مار میماند. از بیرون انگار خود حیوان است و از درون یک جسم خالی و پوچ و بی فایده. سه پاراگراف یا در نهایت یک ساعت حرف اضافه ای است که هیچ پشتوانه علمی، منطقی و واقعی ندارد. صرفا قد شصت دقیقه برایت وقت گذاشته ام بک مشت محتملات نامعلوم را تحویلت داده ام و تو با آنکه خودت بهتر میدانی حرف من به هیچ میخ و میله و ستونی بند نیست به احترام زمانی که صرف بافتن کرده ام سکوت میکنی و تشکر. حقیقتا این نوع معاشرت هنر میخواهد. این حد از دلداری هنر میخواهد. این حد از قبول دلداری هنر میخواهد. و این یکی از سه هزار دلیلی است که میگویند هنر نزد ما ایرانیان است و بس. 

با ذکر مثال اگر توضیح دهم اینطور است که هر روز خدا، آفتاب نزده و سحر هم حتی نشده، ایمیل های  اتوماتیک تبلیغ خط هوایی امریکن اکسپرس پا و جان به لب رسیده خودشون را پرت میکنند در اینباکس من. که نکند خدایی نکرده من صبحم را با آفری جدید از سفر به ایالات متحده، و در آنجا از یک ایالت به ایالت دیگری از ایالات متحده، و از ایالات متحده نه تنها به کشور های همسایه بلکتا قاره های مجاور، و کشف فرهنگ های جدید و جشنواره های ناب غذا و الکل و رقص و آواز، شروع نکنم. یا ایمیل های هر روزه هتل های مجلل و غیر مجلل و نامجلل سراسر دنیا با ویو رو به دریا و بیایان و جنگل و خیابان و بار و در نهایت آپارتمان آن ور خیابان. که نکند اگر قرار است با آن مقدار پول تبله کرده ته جیبم یک بلیط رفت و برگشت به کارولینای جنوبی و سوحل نداشته اش بگیرم، در آن شهر بی جا و مکان و آواره شوم.

همین است. حالا توی نوعی میتوانی بنشینی روی به روی من، هنر والایت را بکنی در چشمم و بگویی غصه نخور عزیز دلم. یک روزی میرسد که با بیزینس کلس امریکن اکسپرس میروی فرهنگ و غذا و جشنواره نوشیدنی های غیر الکلی جزایر قناری و هاوایی را تجربه میکنی و آخر هفته هم در حالیکه زیر آقتاب نه چندان غیر مفید آنجا رنگت شده عینهو شکلات 60 درصد، برمیگردی دهات خودت و با ماشین چند میلیون دلاریت هم به ویلای چند صد متریت در مجاورت آبشار نیاگارا. یعنی مینشینی و با لبخند نخ نما و خربکنت به رویم نمی آوری با قیمت های نجومی حال حاضر شاید بتوانم بلیط های خارج فصل هواپیمایی زاگرس به مجمع الجزایر خلیج فارس را هم به زور گیر بیاورم. من هم باورت میکنم چون صبرم از این همه میسر نشود چه کار میتوانم بکنم؟ یا چون مواجهه با حقیقت اصلا و ابدا زیبا نیست. کدام خری دوست دارد بنشیند گوشه اتاق و با واقعیت های موجود فیس تو فیس حرف بزند؟ کدام خری دوست دارد بنشیند و فکر کند این جا تازه اول زندگی است و اقلکا تا بیست سی سال دیگر باید همینطور بدوی پی آمال و آرزویت و زمین را به زمان بدوزی. خیر عزیزم. من همان ترجیح میدهم بنشینم اینجا و راجع به آن شاهزاده ای که قرار است با هواپیمای سفید بال بال ن بر باند فرودگاه خصوصی اش در خیابان فرشته تهران فرود بیاید خیال بافی کنم. از هر گونه دلداری استقبال میکنم حتی اگر دوز بالایش کله پایم کند. گرچه من در این زمینه بی هنری بیش نیستم، از شماها امید نمیبرم که بسیار امیدهاست در نومیدی، باشد که دلداری کنید در این زندگی!

پاییز مبرسد که مرا مبتلا کند.

"انا تعلمنا البکا بلا دموع"

باشد که دلداری "کنید"...

های ,دلداری ,یک ,هنر ,هم ,بی ,و در ,و با ,هنر میخواهد ,است و ,در این

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

وبلاگ حقوقی ناصر تورانی ...(( غنچه سرد ))... روانشناسی کودکان